مُجمَلات

هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَایَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوالْأَلْبَابِ

مُجمَلات

هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَایَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوالْأَلْبَابِ

حدیثی که مبنای زندگی آیت‌الله بروجردی شد

چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ ق.ظ

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا بروجردی، نوه آیت‌الله بروجردی می‌گوید:‌ من پس از دانشکده مهندسی تصمیم گرفتم درس طلبگی بخوانم. لذا به سراغ بسیاری از بزرگان رفتم و از آنان خواستم تا در آغاز مرا نصیحتی بکنند. همه آقایان می‌گفتند روایتی را که جدّت آیت‌الله بروجردی می‌خواند و گریه می‌کرد، مدّ نظر داشته باش که این حدیث قدسى است. خداوند خطاب به انسان می‌فرماید:

 

یَابْن َآدَمَ!

اى فرزند آدم!

 

أکْثِرْ مِنَ الزّادِ، فَإِنَّ الطَّریقَ بَعیدٌ بَعیدٌ.

توشه را افزون کن که راه [آخرت و رسیدن به سعادت] دور است دور!

 

وَجَدِّدِ السَّفیْنَةَ، فَإِنَّ الْبَحْرَ عَمیقٌ عمیقٌ.

و کشتى را تعمیر [و مهیّا] کن، که دریا عمیق است عمیق!

 

وَخَفِّفِ الْحَمْلَ، فَإِنَّ الصِّراطَ دَقیقٌ دَقیقٌ.

و بار[هاى اضافى] را فروگذار و سبک گردان، که راه باریک است باریک!

 

وَأخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ.

و عمل [و کردار و گفتارت] را خالص گردان، که حسابرس بیناست بینا!

 

وَأخِّرْ نَوْمَکَ إِلَى الْقَبْرِ.

و خفتن خویش را به تأخیر بینداز [و آن را براى درون قبر بگذار]!

 

وَفَخْرَکَ إِلَى الْمیْزانِ.

و فخر کردنت را براى هنگامه‌ی برپایى میزان [در قیامت] بگذار.

 

وَشَهْوَتَکَ إِلَى الْجَنَّةِ.

و مِیل‌ات [و برآوردن خواهش‌هاى دلت] را براى بهشت واگذار.

 

وَراحَتَکَ إِلَى الاّْخِرَةِ.

و راحتى و آسایشت را براى جهان آخرت بگذار.

 

وَلَذَّتَکَ إِلَى الْحُورِ العینِ.

و لذت‌جویى‌ات را براى [زیستن در کنار] همسران بهشتى واگذار.

 

وَکُنْ لى، أکُنْ لَکَ.

و براى من باش تا من نیز براى تو باشم.

 

وَتَقَرَّبْ إِلَىَّ بِاسْتِهانَةِ الدُّنْیا.

و با سبک شمردن دنیا، به من نزدیک شو.

 

وَتَبَعَّدْ عَنِ النّارِ لِبُغْضِ الْفُجّارِ وَحُبِّ الاْبرارِ.

و با دشمن داشتن بدکاران و دوستى با نیکان، خود را از آتش جهنم دور بدار.

 

فَإِنَّ اللّهَ لایُضیعُ أجْرَ الْمُحْسِنینَ.

پس [بدان که] خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمى‌سازد. 

 

حافظ علیه‌الرحمه با اشاره به حدیث فوق، چنین سروده است:

                          کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش 

                                                        کِی روی، رَه ز که پرسی، چه کنی، چون باشی؟ 

 
۹۵/۰۱/۲۵