تربیت فرزند مثل پرورش گُل است. گل را آب میدهند و در نور میگذارند و همهی زمینهها را برای شکفتن آن فراهم میکنند تا خودش باز شود. اگر انسان بخواهد با دستش به باز شدن گل کمک کند و به آن شکوفایی مصنوعی بدهد، آن را خراب میکند.
پدر مجری و واسطه امر الهی در خانواده است. او از قِبل خدای تعالی به کودکش نان میدهد. او از باب این که واسطه بین خدا و طفل است، باید مواظب باشد که کودک به رازق کنونیاش یعنی پدر جسور نشود، زیرا در صورت جسارت، این خطر در آینده به وجود میآید که به رازق اصلیاش یعنی خدا جسور شود. در طفولیت، پدر باید چنان با کودک رفتار کند که دوست دارد فرزندش در آینده با خدا چنین کند. روایتی نقل شده است که این مطلب را با ظرافت بیان میکند؛ میفرماید: «وقتی به بچه وعدهای دادید، به آن وفا کنید.» چرا؟ چون در طفولیت در حد فکر و درک خودش، به جای خدا، پدر را رازق میداند. پدر اگر بتواند اعتماد فرزند را جلب کند، فرزندش را برای اعتماد به خدا آماده کرده است.
کودک چون پدر را رازق میداند، خشیت و حرمت و جدی گرفتن پدر در این سن، خشیت و حرمت و جدی گرفتن خداست. پدر به امر خدا محترم میشود؛ پس سلب احترام از او هم سلب حرمت از خداست. شخصیت و ارزش و اعتبار پدر در ذهن طفل باید به نحوی پایهریزی شود که برای طفل اطاعت کردن از او روان و سهل باشد.
تربیت دینی کودک، محیالدین حائری شیرازی، صص ۱۶۱ و ۱۶۵